بی خوابیام بیشتر شده و این درحالیه که باید بخوابم.... باید استراحت کنم.... یه زن مو سیاهه با چشمای درشت سیاه وحشتناک....یه بار تو یه سریال س گف موهای زنه مدلش قشنگه...زنه موهاش اون مدلیه....تو خوابم هی میاد سمت شکمم که دست بزنه...لخته ولی وقتی میپرم فقط میدونم زنه....هیچی از اندام و ایناش یادم نیس....انگار ستر عورت کرده باشه مثلا.....بیشتر مواقع پشت سر س ایستاده....انگار مطمینه از حمایتش....میتونم دکش کنم....زود میپره از دیوارا بالا. و غیب میشه....ولی بازم میاد.... انگاری میخواد بچه تو شکمم رو بگیره....امیدوارم اینم کابوس باشه نه رویای صادقه....هر بار از خواب میپرم کلی اشک میریزم...... حالا دیگه مطمینم یه آدم غَشی(تشنجی توزبان ما)هستم....هیییچ امیدی دیگه به سلامتی ندارم.....این روزا تنها چیزی که از خدا میخوام اینه که فقط چند ثانیه بعد تولد پسرکم بتونم ببینمش.....کاش حداقل آخرای حاملگیم بودم....این روزا انقدر سخت و طولانی میگذره.....خیلی بد....میترسم پسرکم رو ندیده و بغل نکرده برم.....نمیدونم اونایی که میمیرن چطوری بچه هاشون رو میان میبینن...ولی مطمینا این دردآوره که نمیتونن بغلشون کنن نه؟؟؟؟شایدم یواشکی وقتی همه خوابن میان بغلشون میکنن بچشون رو...