یه وقتایی دلتنگی چنگال بزرگشو چنان میاره دور گلوت و از زمین بلندت میکنه که مث عروسکای خیمه شب بازی تمام کنترلت رو دستش میگیره...پاهات بین زمین و آسمون معلقه.....بعد انقدر انگشتای خشن و سیاهش رو به هم فشار میده که حس میکنی داره میرسه به هم انگشتاش.....دردناکه اینطور مرگی نه؟؟؟