چقدر تو.زمان بارداری هر لحظه آرزوی تموم شدن و خواب میکردم... دلیلشم این بود که پسرک خیلی بچه ی آرومی بود و خدایی بعد زایمان به آرامش رسیدم...اصلا تجربه یه بچه ی جیغ جیغو و استاد بیخواب کردن همه رو نداشتم...حالا که باید هرشب تا چهار صبح طول و عرض سالن رو گز کنم قدر همه خوبیای پسرک مهربونم رو میدونم...ولی بازم ممنوتم خدا...خیلی خیلی مخلصم همین که بچمو سالم بغل میگیرم برام یه دنیا ارزش داره حتی اگه نذاره بخوابم...

پسر کوچولوم شنبه پنجم دی چشمای خوشکلش رو به دنیا باز کرد...روزای سختیه پر از درد... یادم نیست سر پسرک اینقدر درد داشتم یا نه... امروز بعد چهار روز یه کم سر پام....بخاطر بیماریم نتونستم به بچه م شیر بدم... این خانم بغل دستم که بچه شو شیر میداد انگار زخم میزدن به روح من....تنها غصه م الان همینه هر بار شیشه شیر رو دهن پسر کوچولوم میذاریم دلم آتیش میشه....هرچی فکر میکنم میبینم تمام دلخوشیم تو این دنیا دو تا پسرامن...هیچی رو جز شادی و سلامتیشون و یه آینده خوب نمیخوام...

کپی از آرشیو وبلاگ قبلی:


چه جالب.....همین الان چشمشانم را بستم شاید فرجی شد و خواب به مهمانیشان آمد....مثل هزاران بار قبل صدای لیلا حاتمی در گوشم پیچید که در یکی از فیلمایی که سالهای دور روی پرده سینما بود دیدم خیلی سال پیش که برای یک مجروح جنگی میخواند"یا ایها المزمل قم اللیل الا قلیلا... "و جالبتر اینکه همیشه "مزمل" را ذهن خرابم با صدای لیلا حاتمی "مدثر "میخواند....ولی امشب چون خبری از خواب نبود بهد از ملیونها باری که توی این سالها در مغزم اکو شده بود برای اولین بار  در صدد برامدم ببینم چیست این سوره که این دو آیه اش را انقدر دوست دارم پس در نوار سرچ گوگل نوشتم"یا ایها المدثر قم اللیل...... "که گوگل با آبی پررنگ فرمود" آیا منظور شما......یا ایها المزمل قم......"و بعد سوره مزمل و ترجمه آیه را دیدم....ترجمه آیه انگار دوای درد الانم بود....ناحقی است بگویم کمی....کُلی حالم بهتر شد!!!...انگار خدا در جواب پست قبلیم خواست حالی بدهد...از آن حال خوبها...خواست یادم بیاوردش هستش....منم گفتم خدااایا چاکرتم من که نگفتم نعوذ بالله نیستی....فقط گفتم امتحاناتت سخت شده بسه پیلیز کم کم دارم مردود میشوم.....کاش شما هم بخوانیدش حال مرا که خوب کرد....

 

   

 

به نام خداوند رحمتگر مهربان

 

بسم الله الرحمن الرحیم

 

اى جامه به خویشتن فرو پیچیده (۱)

 

یَا أَیُّهَا الْمُزَّمِّلُ ﴿۱﴾

 

به پا خیز شب را مگر اندکى (۲)

 

قُمِ اللَّیْلَ إِلَّا قَلِیلًا ﴿۲﴾

 

نیمى از شب یا اندکى از آن را بکاه (۳)

 

نِصْفَهُ أَوِ انقُصْ مِنْهُ قَلِیلًا ﴿۳﴾

 

یا بر آن [نصف] بیفزاى و قرآن را شمرده شمرده بخوان (۴)

 

أَوْ زِدْ عَلَیْهِ وَرَتِّلِ الْقُرْآنَ تَرْتِیلًا ﴿۴﴾

 

در حقیقت ما به زودى بر تو گفتارى گرانبار القا مى‏کنیم (۵)

 

إِنَّا سَنُلْقِی عَلَیْکَ قَوْلًا ثَقِیلًا ﴿۵﴾

 

قطعا برخاستن شب رنجش بیشتر و گفتار [در آن هنگام] راستین‏تر است (۶)

 

إِنَّ نَاشِئَةَ اللَّیْلِ هِیَ أَشَدُّ وَطْءًا وَأَقْوَمُ قِیلًا ﴿۶﴾

 

[و] تو را در روز آمد و شدى دراز است (۷)

 

إِنَّ لَکَ فِی اَلنَّهَارِ سَبْحًا طَوِیلًا ﴿۷﴾

 

و نام پروردگار خود را یاد کن و تنها به او بپرداز (۸)

 

وَاذْکُرِ اسْمَ رَبِّکَ وَتَبَتَّلْ إِلَیْهِ تَبْتِیلًا ﴿۸﴾

 

[اوست] پروردگار خاور و باختر خدایى جز او نیست پس او را کارساز خویش اختیار کن (۹)

 

رَبُّ الْمَشْرِقِ وَالْمَغْرِبِ لَا إِلَهَ إِلَّا هُوَ فَاتَّخِذْهُ وَکِیلًا ﴿۹﴾

 

و بر آنچه مى‏گویند شکیبا باش و از آنان با دورى گزیدنى خوش فاصله بگیر (۱۰)

 

وَاصْبِرْ عَلَى مَا یَقُولُونَ وَاهْجُرْهُمْ هَجْرًا جَمِیلًا ﴿۱۰﴾

 

فردا میرم برا تشکیل پرونده و تسویه حساب و اینا... شنبه هم اتاق عمل و اگه به خیر گذشت یکشنبه ترخیص....حالا که بر میگردم به عقب روزایی که فکر نمیکردم اصلا تموم شه گذشت...سخت ولی گذشت..  جوجه کوچولوی مامان کمتر از سه روز دیگه توی شکمم جول میخوری.... اگه زنده بمونم مطمینم دلم واسه لگدات که این روزا خیلی محکم شده تنگ میشه اساسی...ولی اگه باشم و بغلت کنم خیلی بهم آرامش میدی...مث پسرک.... با اینکه باش بداخلاقم وقتی پیشم نیست آتیشه همه تنم....بودنش آرامشه.. آرامشی که س هیچ وقت بهم نداد....اگه خدا یه فرصت مجدد بهم بده خیلی کارا دارم خیلییی..