وقتی میخندی دلم برات ضعف میره...هی میبوسمت و از گردنت بو.میکشم..

بذار همه بگن تو این وضعیت دومی واسه چی بود...

این روزا اگه نبودی چطور زنده میموندم؟؟؟


-یادمه تو یه فیلمی میگفت

صبح واسه عارفاست شب واسه عاشقا...الکی میگفت،صبح واسه کارگراس واسه کارمنداست،واسه محصل هاست،عاشقام که اصن شب و روز ندارن...نشستن همینجوری خلاف جریان اب به سمت گذشته شنا میکنن،

شنا میکننا!!

غرق میشن 

جونشون تموم میشه 

باز برمیگردن از اول

یه چیزازیی هم پیدا میکنن

مثلا من همین چن شب پیش داشتم شنا میکردم

اون وسط مسطا 

پوست شکلات دیدم 

تو واسم خریده بودی،شکلاتو میگم،مام که عاشق

پوستشو نگه داشته بودیم 

یادش بخیر

میدونی چقد طول میکشه پوست شکلات تو طبیعت تجزیه شه؟

هزارسال

میدونی چقد طول میکشه ادم یادش بره؟

یه عمر...

یه عمر خیلی بیشتر از هزار ساله هاا

خیلی...

خیلی...

خیلی...

قربون خدا برم چی افریده این عقل و دل ادم که به جون هم میفتن این شب و روز کششششش میاد

عین این میمونه که بالای ارایشگاه زنونه مرکز ترک اعتیاد بزنی!!!



چشمامو بستم و بازم جلو بغضم کم آوردم و قطره های اشک بود که گونه م رو میشست.... .

با حرص لبامو روی هم فشردم و سُر خوردم روی زمین .....

انگاری نفسم داشت تنگ میشد ....یقه لباسمو به چنگ کشیدم و پبشونیم رو رسوندم به زانوم....سعی میکردم هق هقم رو خفه کنم...مگه من چقدر ظرفیت دارم... 

""""باتری ضعیف است""""

بینام عزیز...

مرسی از حرفای خوبت....ولی داد زدن و مقابله به مثل توی این خونه ینی انفجار...یعنی شکستن و خورد شدن....یعنی عربده ها و فحشهای رکیک که صداش تا چندتا خونه اونطرف تر بره و از همخ بدتر ینی لرزیدن بچه هام. و اشکاشون....برا آدمی که درک و فهم نداره. و وحشتناکتر اینکه آبرو براش تعریف نشده سکوت بهترین راهه....

بازم ممنونم از بودنت...

حالم خوبه.....اما توی حالت خنثی به سر می برم ....

نه خوشحالم.... نه ناراحت.... افسرده هم نیستم... .اما دلم گرفته....نمیدونم به کی یا به چی فکر کنم تا کمی آروم شم....

حتی توضیح دادن حالم نفسگیره....

خنثی هستم ولی به اندازه تمام دنیا فکرم درگیره....

و من.....

حال این روزامو اصلا دوست ندارم....